کوروش تو به پاخیز که ماهمه درخوابیم
این شعراز ایرج زبردست شاعراست کسی که میگوید
من ایرج زبردست هستم وجودی ده حرفی، شاعری که در باغ کلمات دوست دارد با عقلش در رودخانه? جنون آب تنی کند?
وقتی این شعر راخواندم حابی به دلم نشست بسیارزیباست آدرس وبلاگ این شاعرباران که بیاید همه عاشق هستند
رودیم ولی هم نفس سیلی خور این زمانه? کج تابیم
تاریخ به زیر آب فریاد کشید کورش تو به پا خیز که ما در خوابیم
امشب دلم از آمدنت سرشار است فانوس به دست کوچه? دیدار است
آن گونه تو را در انتظارم که اگر این چشم بخوابد آن یکی بیدار است
تکـــرار ?تو را دید ?مرا دید چه شد ؟ یا این همه آسیاب چرخید چه شد ؟
هــر روز درامتــداد هــر روز دگــر در باز شد و کسی نفهمید چه شد
باران: تـــب هـــر طـــرف ببــارم دارم دهقان: غــــم تا به کـــی بکارم دارم
درویش نگاهی به خود انداخت و گفت: مـــن هــر چـــه که دارم از نــدارم دارم
در میکدههای مکه پیدایم شد صد کعبه چراغان تماشایم شد
آنقدر شراب عاشقی نوشیدم تا حی علی الشراب فتوایم شد
شد کوچه به کوچه جستجوعاشق او شد با شب و گریه روبروعاشق او
پایان حکایتم شنیدن دارد من عاشق او بودم و او عاشق او...
من : دهکدهها نبض حقایق هستند او : مردم ده با تو موافق هستند
ناگاه صدای خیس رعدی پیچید : باران که بیاید همه عاشق هستند
زاهد چو جدال با خدا خواهد کرد از فاجعه محشری بپا خواهد کرد
گر شهوت او به خلوتش رخنه کند با سایه? خویش هم زنا خواهد کرد
لبهای تو سوره سوره تفسیر خداست چشمان تو بی ریا تر از آینه هاست
ای سبز ترین سبزترین سبزترین سیمای تو سین هشتم سفره? ماست
زرتشت بیا که با تو اُمید آید شب نیز صدای پای خورشید آید
تاریخ اگر دوباره تکرار شود کعبه به طوافِ تخت جمشید آید
کلمات کلیدی :